amnshx's profile picture. دنبال زیربغل مار نگردید.

Amin Sheykhi

@amnshx

دنبال زیربغل مار نگردید.

چند هفته دیگه سالگردشه، دیگه نه حیاطی هست، نه مادربزرگی، نه دوچرخه‌ای. ولی دارم فکر میکنم کاش چرخ کمکی داشتم

بعد چند سال زنگ زدم عموم. صداش رو که شنیدم در کسری از ثانیه رفتم تا حیاط خونه مادربزرگم، در حالی که سوار اولین دوچرخه زندگیم بودم و به این فکر میکردم که کی بشه این چرخ کمکی‌ ها رو بردارم.



Amin Sheykhi reposted

خیابان های تهران سال 1338 شما در حال تماشای بخشی از فیلم «اینجا، تهران، لطفا صحبت کن» که به سفارش اداره پست فدرال آلمان در اوایل دهه 1960 ساخته شده است، می باشید. در اینجا گزیده ای دو دقیقه ای از یک فیلم 18 دقیقه ای که در سال 1338 خورشیدی از تهران گرفته شده است را منتشر میکنم.


طرف از سواحل مدیترانه به صورت کنترل شده تو آسیای میانه حمص درست میکنه، من باید بیست دقیقه صبر کنم تن ماهی بجوشه. یه چیزی اینجا اشتباهه


یه عادت بدی که دارم شمردن موهای سفیده. ولی نکته مثبتش اینه که فرق آسیاب و منجلاب رو میفهمم


Amin Sheykhi reposted

#ریتوییت بچه قشنگم همیشه تو خونه آزاد بود. دوشنبه در خونه باز بود از نردبون ترسید هول شد از در رفت بیرون. یه غمی توی وجودمه که خیلی دردناکه، که الان کجاست؟ انداختنش تو قفس؟ دوس نداره چی می‌خوره اگه چیزی شنیدید با شماره عکس تماس بگیرید، به ‌‌قیمت خود طوطی مژدگانی میدم #تهرانسر

JaliliShani's tweet image. #ریتوییت 
بچه قشنگم همیشه تو خونه آزاد بود.
دوشنبه در خونه باز بود از نردبون ترسید هول شد از در رفت بیرون. یه غمی توی وجودمه که خیلی دردناکه، که الان کجاست؟ انداختنش تو قفس؟ دوس نداره
چی می‌خوره

اگه چیزی شنیدید با شماره عکس تماس بگیرید، به ‌‌قیمت خود طوطی مژدگانی میدم #تهرانسر
JaliliShani's tweet image. #ریتوییت 
بچه قشنگم همیشه تو خونه آزاد بود.
دوشنبه در خونه باز بود از نردبون ترسید هول شد از در رفت بیرون. یه غمی توی وجودمه که خیلی دردناکه، که الان کجاست؟ انداختنش تو قفس؟ دوس نداره
چی می‌خوره

اگه چیزی شنیدید با شماره عکس تماس بگیرید، به ‌‌قیمت خود طوطی مژدگانی میدم #تهرانسر

امیدوارم هیچ صبحی رو با صحنه‌ی تن ماهی ترکیده و نقوش زیباش روی گاز و دیوار و سقف شروع نکنید.


بذاری بعدا مزه‌ی سگ میگیره، بخورش

سی سالگی شبیه اون ته‌چین دو سانت در دو سانت کنار غذاست. نمیدونی بخوریش یا بذاری بعدا



میگن رفیقت داره می‌ره. قراره نبینیش فعلا، تا وقتی که نمی‌دونیم. میگن آدم از فرداش خبر نداره. من دنبال خبر از فردا نیستم. ولی نمیدونم. انگار رفیقم داره میره. قراره نبینمش فعلا.


اطرافتون چی رو بیشتر از هر چیزی می‌بینید؟


قدیما به آدمای نزدیکم میگفتم چرا میخوای بری؟ بعدتر واکنشم این بود که ا، تو هم داری میری؟ الان اولین حرفم اینه که چرا نمیری؟


Amin Sheykhi reposted

واسه شام دیدم تاریخ انقضای نون بسته‌بندی تموم شده، رفتم بربری خریدم. الویه رو درآوردم از یخچال دیدم ترش شده. پنیر درآوردم دیدم بو میده. ماست درآوردم دیدم کپک زده. نشستم طالبی‌ای که هنوز تو یخچال نذاشته بودمو خوردم. خلاصه که یخچال امرسان نخرید.


ترجیح میدم هر روز برم تو اشرفی، شکار کنم، همون جا بخورم تا اینکه هر روز ظرف بشورم.


این میم رو دیدم یه اکانت ناامن توییت کرده بود که مهم نیست. ولی همین رو چندین سال پیش دیده بودم که به جای تجربی، ریاضی بود. نتیجه‌ای که میتونم بگیرم اینه که یا ما مسخره‌ی پدرِ همه پدراییم یا همیشه تو اون کنار حرکت کنیم مطمئن تره

amnshx's tweet image. این میم رو دیدم یه اکانت ناامن توییت کرده بود که مهم نیست. ولی همین رو چندین سال پیش دیده بودم که به جای تجربی، ریاضی بود. نتیجه‌ای که میتونم بگیرم اینه که یا ما مسخره‌ی پدرِ همه پدراییم یا همیشه تو اون کنار حرکت کنیم مطمئن تره

هنوز باغچه برامون گل نداده، کدوم پاییز زمستون رو خبر کرد؟


ریدم تو تجریشِ شب و روز عید ولی. اتوبوسای آزادی دهه هشتاد اینقدر متراکم نبود.


یه گوشه‌ای از تاریخ نشستیم که بعداً اشاره هم بهمون نمیشه. اون گوشه تاریک غیر قابل تحلیل. اون برنجایی که موقع آبکش کردن از شدت زرنگی می‌افتن تو سینک.


یه حالت «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین»ی دارم، ولی متاسفانه یکم بالاتر تو جوب شاشیدن.


Loading...

Something went wrong.


Something went wrong.